انواع ریسک های سرمایه گذاری را بشناسید!
ریسک در سرمایه گذاری بیانگر عدم اطمینانی است که نسبت به بازدهی سرمایه گذاری وجود دارد. با شناخت انواع ریسک و یادگیری نحوه عملکرد در مقابل عوامل ریسک زا، می توانیم معاملات موفق تری داشته باشیم.
اختصاصی آگاه پرس – در ادامه سلسله یادداشت های «سواد بورسی»، در این یادداشت به معرفی«انواع ریسک های سرمایه گذاری» می پردازیم.
به طور کلی افراد از نظر پذیرش میزان ریسک به سه گروه تقسیم میشوند. افراد ریسک گریز، که در انجام معاملات خود سیاستی محافظه کارانه دارند. افراد ریسک پذیر، که در سرمایه گذاری های خود جسارت و شجاعت بسیاری دارند و افراد خنثی نسبت به ریسک، که در مقابل سود و زیان پول خود واکنشی خنثی دارند. برای کنترل ریسک، لازم است ابتدا تیپ شخصیتی خود را بشناسید و اهداف خود را مشخص کنید. سپس با شناخت انواع ریسک، می توانید دارایی خود را به بهترین شکل مدیریت کنید.
ریسک قابل اندازه گیری است و با معیارهایی چون انحراف معیار بازده تاریخی، می توان آن را محاسبه کرد. شرکت ها برای آن که بتوانند میزان ریسک معاملات خود را محاسبه کنند، زمان و منابع مالی زیادی را به کار می گیرند.
ریسک های سرمایه گذاری، به دو دسته اصلی تقسیم می شوند: ریسک سیستماتیک و غیرسیستماتیک. ریسک سیستماتیک، ریسکی است که به شرایط سیاسی و اقتصادی کلان جامعه ارتباط مستقیم دارد و ریسک غیرسیستماتیک، ریسکی است که تنها بستگی به تصمیم سرمایه گذار دارد. در واقع سرمایه گذار تصمیم می گیرد که حتی در شرایط بحرانی سهم شرکتی را خریداری کند یا نکند.
انواع دیگری از ریسک وجود دارند که زیرمجموعه این دو دسته قرار دارند:
ریسک نرخ سود: زمانی که در چند حوزه مختلف سرمایه گذاری کنیم، ریسک نرخ سود مطرح می شود، زیرا تفاوت نرخ سود در سرمایه گذاری های مختلف، می تواند ما را به سمت سرمایه گذاری در یکی از گزینه ها که ریسک کمتری دارد هدایت کند.
ریسک تورم: به احتمال کاهش ارزش دارایی بر اثر تورم، ریسک تورم گفته می شود. رشد نرخ تورم به کم شدن ارزش دارایی منتهی می شود و ارتباط مستقیم با بازدهی سرمایه گذاری دارد.
ریسک مالی: ریسک مالی وابسته به تعهدات مالی شرکت و وام های دریافتی آنها است. سرمایه گذاران می توانند با مطالعه صورت های مالی شرکت به میزان تعهدات مالی آن پی ببرند تا ریسک مالی کمتری را تجربه کنند.
ریسک نقدشوندگی: دارایی هایی که خرید و فروش آنها آسان نیست دارای ریسک نقدشوندگی هستند. هرچه سرعت خرید و فروش سهامی بیشتر باشد ریسک نقدشوندگی آن کمتر است.
ریسک نرخ ارز: این نوع ریسک در مورد شرکت هایی است که مواد اولیه خود را با ارز تهیه می کنند و با رشد نرخ ارز، هزینه زیادی را متحمل می شوند.
ریسک تجاری: ریسک تجاری شامل هزینه های شرکت برای اجرایی کردن پروژه ها است.
ریسک اعتباری: ریسک اعتباری یا عدم بازپرداخت سود، مربوط به زمانی است که یک شرکت توانایی وصول سود قراردادی خود را بنا بر تعهدات خود نداشته باشد.
ریسک سیاسی: زمانی که دولتی بر اثر بی ثباتی سیاسی، جنگ، کنترل های نظامی و تغییر قوانین و… به صورت ناگهانی سیاست های خود را تغییر دهد، ریسک سیاسی شکل می گیرد.
ریسک بازار: ریسکی که بر اثر نوسانات کلی بازار به وجود می آید و بازدهی را تغییر می دهد.
کنترل کردن همه ریسک های سرمایه گذاری ممکن نیست، اما می توان با داشتن دانش و تجربه این ریسک ها را مدیریت کرد و میزان آن را کاهش داد. از جمله راهکارهای کاهش ریسک سرمایهگذاری، داشتن سبد دارایی است. با ایجاد سبدی از سهم های متنوع از بالا رفتن ریسک جلوگیری می کنیم، البته تعداد سهام موجود در سبد نیز بسیار مهم است. برای داشتن سبدی مطمئن بهتر است از مشاوره کارشناسان و متخصصان این حوزه بهره ببریم.
صرف ریسک یک قلم دارایی چیست؟
هرچه ریسک سیستماتیک یک دارایی بیشتر باشد، مطلوبیت و ارزش آن دارایی کمتر خواهد شد. در واقع وجود ضریب بتای بالای دارایی بیانگر ریسک سیستماتیک بالای آن دارایی است. این مسئله توسط الگوی قیمتگذاری داراییهای سرمایهای مطرح می شود اما ضعف این الگو تئوری قیمتگذاری آربیتراژ را به وجود آورد.
به گزارش خبرنگار ایمنا، سه مقوله پول، ارز و بانکداری از جمله مهمترین مباحث موجود در علم اقتصاد است که فهم آن در دنیای امروز یکی از نیازهای بشر محسوب میشود. در همین راستا، فردریک میشکین، یکی از سرشناسترین اقتصاددانان آمریکایی، کتابی را به رشته تحریر درآورده که به کوشش علی جهانخانی و علی پارسائیان به فارسی برگردانده شده است و بخشی از مناسبترین مطالب آن را در سلسله خلاصه کتابهای اقتصادی بیان خواهیم کرد.
الگوی قیمتگذاری داراییهای سرمایهای
پیشتر بیان شد که هرچه ریسک سیستماتیک یک دارایی بیشتر باشد، مطلوبیت و ارزش آن دارایی کمتر خواهد شد. درک این مسئله میتواند به ما در درک الگوی قیمتگذاری داراییهای سرمایهای کمک کند. این الگو به وسیله ویلیام شارپ جان لیتنر و جک ترینر ارائه شد و از آن نظر مفید است که میتواند صرف ریسک یک قلم دارایی را توجیه نماید. مقصود از صرف ریسک تفاوت بین بازده مورد انتظار دارایی و نرخ بهره بدون ریسک است. نرخ بهره بدون ریسک نیز خود در واقع نرخ بازده اوراق بدون ریسک است.
اگر ضریب بتای یک دارایی بالا باشد، بدان معنی است که ریسک سیستماتیک آن زیاد است و در نتیجه کمتر مورد تقاضای سرمایهگذاران قرار میگیرد. بنابراین، زمانی سرمایهگذاران علاقه به نگهداری این نوع دارایی خواهند داشت که بازده مورد انتظار آن بالا باشد و این درست همان چیزی است که الگوی قیمتگذاری داراییهای سرمایهای ارائه میکند.
این الگو، الگوی معقولی محسوب میشود زیرا برای یک دارایی با ضریب بتای صفر (بدون ریسک سیستماتیک)، صرف ریسک برابر با صفر را در نظر میگیرند. اگر بتا برابر با یک باشد، بدین معنی است که ریسک سیستماتیک آن همانند ریسک مربوط به بازار است.
با این حال اگرچه این امر که الگوی قیمتگذاری داراییهای سرمایهای در دنیای واقعی نیز کاربرد دارد، اثبات شده است اما ضعف آن در این است که فرض میکند تنها یک ریسک سیستماتیک وجود دارد. همین ضعف در ادامه منتهی به ارائه تئوری دیگری به نام تئوری قیمتگذاری آربیتراژ به وسیله استیفن راس از دانشگاه ییل شد.
این تئوری مبتنی بر چندین عامل ریسک بوده و بر اساس آن نمیتوان همه آنها از طریق تنوع بخشیدن به داراییها را از بین برد. این منابع ریسک به عوامل اقتصادی مثل تورم و تولید کل ارتباط دارند. در واقع در عوض محاسبه یک بتای منحصر به فرد، از چندین ضریب بتا استفاده میشود. هر یک از ضرایب بتا نشان دهنده درجه حساسیت دارایی نسبت به هر یک از عوامل سیستم اقتصادی است.
تئوری قیمتگذاری آربیتراژ بیانگر این است که صرف ریسک هر دارایی با صرف ریسک هر عامل ارتباط دارد و اگر حساسیت آن نسبت به هریک از عوامل افزایش پیدا کند، صرف ریسک آن نیز افزایش پیدا میکند.
البته هنوز هم نمیتوان به صورت قطعی مدعی شد که کدامیک از این تئوریها میتوانند صرف ریسک داراییها را بهتر توجیه کند. هر دو نظریه بیان کننده این مطلب است؛ در صورتی که ریسک سیستماتیک افزایش پیدا کند، صرف ریسک نیز بیشتر خواهد شد بنابراین برای توجیه صرف ریسک داراییها میتوان از هر دو الگو استفاده کرد.
مازاد عرضه و تقاضا چیست؟
درک عوامل تاثیرگذار بر تصمیمات سرمایهگذار، مقدمه نحوه قیمتگذاری داراییهایی مانند اوراق قرضه است. برای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار، در گام نخست باید استفاده از تئوری تقاضای دارایی، به یک منحنی تقاضا دست یابیم. این منحنی در صورتی که سایر متغیرهای اقتصادی ثابت نگه داشته شوند، رابطه میان تقاضا و قیمت را نشان خواهد داد.
بازده اوراق قرضه به طور قطع مشخص و برابر با نرخ بازده تا سررسید آن است. بنابراین نرخ بازده مورد انتظار این اوراق از تقسیم تفاضل ارزش اسمی اوراق قرضه بدون بهره و قیمت خرید اوراق قرضه بدون بهره بر قیمت خرید اوراق قرضه بدون بهره به دست میآید.
گام بعدی، رسم منحنی عرضه است که رابطه میان عرضه و قیمت اوراق بهادار را نشان میدهد. پایه و اساس منحنی تقاضایی که بیان شد، ثابت ماندن سایر متغیرهای اقتصادی به جز قیمت ورقه قرضه و نرخ بهره است. برای رسم منحنی عرضه نیز از همین مفروضات و شرایط مشابه استفاده میشود.
پس از این دو، به بیان تعادل در بازار پرداخته میشود. در علم اقتصاد، ارتباط ریسک و بازده چیست؟ قیمت تعادلی زمانی به وجود میآید که مقداری را که مردم مایل به خرید هستند یا همان تقاضا، با مقداری که مردم متمایل به فروش هستند یا همان عرضه، برابر شود. در بازار اوراق قرضه، این وضع زمانی به وجود میآید که مقدار اوراق قرضه مورد تقاضا و اوراق قرضه عرضه شده، برابر شوند. با رسم نمودار عرضه و تقاضا، به نقطهای برخورد خواهیم کرد که مقدار ارتباط ریسک و بازده چیست؟ عرضه و تقاضا برابر بوده و بنابراین این نقطه همان نقطه تعادلی محسوب میشود. بر اساس همین نقطه، قیمت و نرخ بهره تعادلی مشخص میشود.
آگاهی یافتن و درک مفاهیم تعادل بازار، قیمت یا نرخ بهره تعادلی از آن نظر اهمیت دارد که بازار همواره به این سمت تمایل دارد. در صورتی که مقدار اوراق قرضه عرضه شده بیش از تقاضای موجود باشد، وضعیتی پدید میآید که به آن مازاد عرضه گفته میشود زیرا مردم بیشتر به فروش تمایل دارند و کمتر کسی خریدار آن اوراق است. این وضعیت تا رسیدن به قیمت اوراق به قیمت تعادلی ادامه خواهد داشت.
این مسئله درباره تقاضا نیز صادق است. در صورتی که قیمت اوراق بهادار به کمتر از قیمت تعادلی خود برسد، مقدار تقاضا به دلیل افزایش تمایل مردم به خرید این اوراق افزایش پیدا میکند و اصطلاحا با پدیده مازاد تقاضا مواجه میشویم.
مدیریت سرمایه چیست | با 5 رکن اصلی این نوع مدیریت آشنا شوید
مدیریت سرمایه یک استراتژی علمی اما کاملا شخصی و مختص به هر سرمایهگذار است و بنا بر شخصیت، روحیات و اهداف مالی افراد، متفاوت خواهد بود. علاوه بر این، سن سرمایهگذار، میزان سرمایه، اهداف و زمان تعیین شده برای رسیدن به اهداف نیز نقش مهمی در تعیین استراتژی مدیریت سرمایه دارد. هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است. در مرحله بعدی کسب سود و افزایش سرمایه در اولویت قرار میگیرند.
مدیریت سرمایه دانشی است که اگر به نحو درست از آن استفاده شود، نه تنها موجب بقای سرمایه میشود، بلکه سودآوری و افزایش سرمایه را نیز به همراه خواهد داشت. بنابراین، سرمایه گذار باید بیاموزد چگونه سرمایه خود را با توجه به مدلهای سرمایهگذاری خود، به درستی مدیریت کند.
فهرست عناوین مقاله
اهمیت مدیریت سرمایه در زندگی مالی
در سالهای اخیر شاخصهای بازار سهام رشد چشمگیری داشته و سرمایه گذاران با سرمایههای خرد و کلان و با هر میزان مهارت و تخصص مالی وارد این بازار شدهاند. اگرچه روشهای مطمئن و کم ریسکتری مانند صندوقهای سرمایهگذاری وجود دارد، اما افراد زیادی ترجیح میدهند خودشان به معاملات سهام بپردازند.
جهت سرمایهگذاری منطقی و آگاهانه، لازم است سرمایه گذار قبل از ورود به بازار مفهوم و ارکان اصلی معاملهگری از جمله ت حلیل تکنیکال ، تحلیل بنیادی، روانشناسی و مدیریت سرمایه را بیاموزد. در این میان، فراگیری مدیریت سرمایه از اهمیت زیادی برخوردار است، چرا که به طور مستقیم در بقای افراد در بازار تاثیرگذار است و میتوان آن را ضامن حفظ و رشد سرمایه دانست.
مفهوم مدیریت سرمایه چیست؟
مفهوم مدیریت سرمایه که گاهی مدیریت ریسک نیز نامیده میشود، دانش و مهارت سرمایهگذاری با کمترین ریسک و با هدف کسب بیشترین بازده است. هدف اصلی آن، حفظ دارایی و کنترل ریسک و است. در واقع سرمایه گذار برای کسب بازده مورد انتظار خود، میبایست ریسک مشخصی را متحمل شود؛ اما برای جلوگیری از ضررهای سنگین، باید مقادیر بازده و ریسک پیش از ورود به موقعیت معاملاتی مشخص شود به گونهای که در مقابل انتظار کسب سود معقول، ضرر احتمالی نیز کم باشد.
قوانین مدیریت ریسک در معاملات تاثیر به سزایی در راستای کاهش ضرر و زیان دارد. یک استراتژی معاملاتی در کنار مدیریت سرمایه، علاوه بر پیشگیری از ضررهای غیر منتظره، به تدریج موجب رشد سرمایه خواهد شد. مدیریت سرمایه و حتی دیگر ابزارهای مالی در معاملات سهام ، واحد و مشخص نیست و به شخص سرمایه گذار بستگی دارد. در واقع جزئیات و نحوه اعمال آن، با توجه به دیدگاه سرمایهگذار، اهداف مالی، تفکر و روحیات او متفاوت است. بنا بر چنین معیارهایی، رویکرد سرمایهگذاران اعم از ریسکگریز و ریسکپذیر بودن مشخص میشود.
رعایت اصول مدیریت سرمایه
به طور کلی نمیتوان برای همه سرمایه گذاران قواعد واحدی تجویز کرد و معاملهگران باید از قواعدی متناسب با شخصیت خود استفاده کنند. بطور مثال، میزان پذیرش ریسک در افرادی که در موقعیتهای معاملاتی دیدگاه کوتاه مدت دارند به نسبت افرادی که دیدگاه بلند مدت دارند، متفاوت است. افراد زیادی با رویای ثروتمند شدن در زمان کوتاه وارد بازار سهام میشوند؛ چنین سرمایهگذارانی را نمیتوان ریسک پذیر توصیف کرد زیرا واژه ریسک برای آنها تعریف نشده است زیرا آنها در محاسبات ذهنی خود فقط به سود فکر میکنند. ممکن است چنین سرمایه گذارانی مدتی سود بالایی را تجربه کند اما به دلیل عدم توجه به دانش مدیریت سرمایه و پذیرش ریسک نامحدود، ثروت خود را به نابودی میکشانند.
بیشتر بخوانید: سبد سهام چیست
وجه تمایز اصلی معاملهگران موفق با دیگر سرمایه گذاران، رعایت اصول مدیریت سرمایه است که برای آن روشهای مختلفی ارائه شده است. روشهای کلاسیک اغلب تئوری و شامل محاسبات ساده هستند و مدلهای نوین آن، بر مبنای جداول و فرمولهای پیچیده ریاضی شکل گرفتهاند. این روشها به طور کلی بر مبنای ارزیابی ریسک در موقعیتهای معاملاتی و به صورت انفرادی است که در نهایت قوانین و چهارچوبهای مشخصی را برای محدوده ریسک پذیری معاملهگران تعیین میکند.
ارکان اصلی مدیریت سرمایه را بشناسید
اگرچه برای مدیریت سرمایه فرمول و روش واحدی وجود ندارد اما شاخصهای مرسومی وجود دارند که از آنها برای تعیین قوانین مدیریت سرمایه و بررسی دقیق موقعیتهای معاملاتی در بازار استفاده میشود. ریسک، بازده، حجم معاملات، نسبت بازده به ریسک و نسبت افت سرمایه پنج رکن اصلی مدیریت سرمایه است که به هر کدام جداگانه میپردازیم.
سرمایه گذار برای آنکه معاملاتی اصولی و موفقیت آمیز داشته باشد، باید این شاخصها را در هر موقعیت معاملاتی و پیش از ورود به آن بارزیابی کرده و درباره آنها تصمیمگیری کند. پس از تعیین این موارد، نقاط خروج و نیز سود و زیان مورد انتظار از معاملات مورد نظر با دقت مشخص میشود. مدیریت سرمایه در موفقیت هر استراتژی معاملاتی نقش حیاتی دارد و چشم پوشی از آن قطعا به شکست منتهی خواهد شد.
ریسک از بنیادیترین مفاهیم بازار پول و سرمایه است. به بیان ساده، ریسک به معنای زیان احتمالی در سرمایهگذاری است. اجتناب از ریسک در دنیای معاملات غیرممکن است و میبایست در محاسبات منطقی و برای سرمایهگذاری هوشمندانه، درصد مشخصی از آن را در نظر گرفت. تعیین میزان ریسک قبل از ورود به معامله از اصولیترین رسوم انجام معاملات موفق است. برای این منظور، سرمایه گذار باید مشخص کند که در معامله مورد نظر، چند درصد ضرر نسبت به کل سرمایه قابل تحمل و منطقی خواهد بود.
سرمایه گذار بنا بر منطق سرمایهگذاری در بازار، باید به میزان ریسک تعیین شده پایبند باشد؛ زیرا گاهی ممکن است با وسوسه تحمل ریسک بیشتر در ازای سود بالاتر، شاهد یک روند نزولی طولانی مدت باشد و یک ریسک نامحدود را متقبل شود.
بازده
سود حاصل از سرمایهگذاری، بازده نام دارد. مفهوم بازده نیز همانند ریسک به صورت درصد بیان میشود و بر مبنای دوره زمانی، عملکرد سایر داراییها در این دوره و شاخصهای پولی ارزیابی میشود. بازدهی سرمایهگذاران در بازار سهام، از طریق افزایش قیمت سهم و سود نقدی سالانه آن حاصل میشود. بازده مطلوب میتواند تابعی از دیدگاه سرمایهگذاری، هزینههای معاملاتی، ماهیت دارایی، ریسک، نرخ بهره و درصد تورم باشد. به همین دلیل معیار مشخصی برای تعیین درصد بازده بهینه وجود ندارد. در واقع کسب بازده مطلوب تا حد زیادی، نتیجه مهارت سرمایه گذاران در معاملهگری است که توانستهاند مدیریت سرمایه را در تمام مراحل موقعیتهای معاملاتی خود، از لحظه ورود تا خروج اعمال کنند و بهترین نتیجه ممکن را بدست آوردند.
حجم معاملات
تعداد واحدهایی از یک دارایی که سرمایه گذار با پرداخت قیمت معادل مالکیت آن را بدست میآورد، حجم معاملات نامیده میشود. واحد شمارش داراییها در بازارهای سرمایه گذاری متفاوت است. به عنوان مثال شمش طلا را در واحد گرم، ارز را بر مبنای اسکناس با عدد مشخص و سهام را با برگه سهم معامله میکنند. به بیان ساده، حجم معاملات در بازار مالی از طریق تقسیم سرمایه بر قیمت واحد دارایی تعیین میشود.
منظور معاملهگران از تعیین حجم معاملات در بازارهای سرمایه، تعیین حجم بهینه موقعیت معاملاتی متناسب با ریسک احتمالی آن است. ورود به معامله با حجم بالا، ریسک بالاتر و در نتیجه بازدهی بیشتری خواهد داشت؛ استدلال این جمله این است که در صورت صحیح یا غلط بودن پیشبینی سرمایه گذار درباره وضعیت بازار، به دلیل در اختیار داشتن تعداد بیشتری از دارایی، نسبت سود و زیان آن نیز بیشتر خواهد بود. سرمایه گذار منطقی هیچگاه همه سرمایه خود را وارد یک موقعیت معاملاتی خاص نمیکند، بلکه حجم معامله خود را با توجه به حداکثر ریسک قابل تحمل تعیین میکند. در واقع باید بخشی از سرمایه وارد بازار شود و با تعیین نقاط خروج مشخص، قسمت کوچکی از دارایی در معرض ریسک قرار بگیرد.
نسبت بازده به ریسک
نسبت پاداش به ریسک یکی دیگر از شاخصهای مهم و کاربردی در مدیریت سرمایه است. این نسبت در هر موقعیت معاملاتی از حاصل تقسیم بازده مورد انتظار به ریسک احتمالی بدست میآید. سرمایه گذاران باید پیش از ورود به سرمایهگذاری، این نسبت را محاسبه و آن را ارزیابی کنند. این شاخص، میزان ارزشمندی سرمایهگذاری را بیان میکند. نسبت بازده به ریسک در واقع نشان میدهد که در صورت در معرض خطر قرار گرفتن سرمایه، چند برابر بازده احتمالی بدست خواهد آمد.
حداقل مقدار مجاز برای این نسبت طبق اصول سرمایهگذاری منطقی،، عدد ۱ است. یعنی توان ریسکپذیری در یک موقعیت معاملاتی در بدترین حالت باید برابر بازده مورد انتظار باشد. در این نسبت مقادیر کمتر از ۱ قابل قبول نیست و نباید به معامله ورود پیدا کرد. زیرا سرمایه گذار نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را تحمل میکند و این رویکرد در بلند مدت با زیان همراه خواهد بود.
از مهمترین کاربردهای نسبت بازده به ریسک، تعیین محدودیت برای سرمایهگذاران هیجانی است که معمولا متحمل ریسکهای غیر منطقی میشوند. محاسبه این نسبت پیش از ورود به معامله، تعادلی بین ریسک و بازده مورد انتظار برقرار میکند؛ رویای سودهای نجومی در چنین سرمایه گذارانی در اکثر مواقع موجب پذیرش ریسکهای سنگین و نابودکننده میشود. یک اصطلاح رایج بیان میکند که ریسک پذیری بالاتر، بازدهی احتمالی بیشتری را نتیجه خواهد داد. در واقع میزان بازده با مقدار ریسک پذیرفته شده مرتبط است؛ اما سرمایه گذار صرف کسب بازده بالاتر نمیتواند و نباید ریسکهای نجومی را تحمل کند.
نسبت افت سرمایه
نسبت افت سرمایه، میزان افت قیمت یک دارایی در یک دوره خاص برای یک سرمایه گذاری، حساب معاملاتی یا صندوق است. نسبت افت سرمایه که به صورت درصدی بیان میشود، میزان کاهش ثروت سرمایه گذاری است که در یک سری از معاملات ناموفق عمل کرده یا معامله زیان ده بوده است. نسبت افت سرمایه از اختلاف میان سطح قبلی سرمایه پیش از ضرر و سطح فعلی سرمایه بعداز ضرربدست میآید.
بیشتر بخوانید: چگونه در بورس ضرر نکنیم
به طور طبیعی همه تریدرها افت سرمایه را تجربه کردهاند، اما تریدرهای حرفهای در این بین متحمل ضرر هنگفت نشدهاند زیرا در کنترل و محدود نگه داشتن آن مهارت کافی داشتهاند. سرمایه گذاران باید همیشه به این اصل در مدیریت سرمایه توجه داشته باشند که مهمترین اصل در بازار سرمایه، بقا است.
قواعد مرسوم و توصیههای رایج در مدیریت سرمایه
- هر سرمایه گذار باید بر اساس شخصیت و رویکرد خود یک استراتژی معاملاتی برای خود در نظر بگیرد و به آن پایبند باشد.
- هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است و کسب سود و افزایش سرمایه در الویت بعدی قرار میگیرند.
- پیش از ورود به یک معامله، باید ریسک و بازده مورد انتظار از آن معامله به دقت تعیین شود.
- محاسبه مقدار ریسک و بازده، یک تابع مستقیم از نقاط خروج احتمالی و حجم معاملات است.
- بنا بر اصول سرمایهگذاری و توصیه سرمایه گذاران موفق بازار سرمایه، حداکثر مقدار ریسک تعیین شده در هر موقعیت معاملاتی، نباید بیشتر از ۳ درصد باشد.
- کمترین مقدار مجاز در محاسبه نسبت بازده به ریسک در یک موقعیت معاملاتی، عدد ۱ است و در صورت کمتر بودن مقدار حاصل، ورود به این معامله خطای بزرگی خواهد بود.
- در صورتی که سرمایه گذار به چندین موقعیت معاملاتی باز به صورت همزمان نیاز دارد، لازم است حداکثر ریسک قابل تحمل بین موقعیتهای معاملاتی تقسیم شود.
- زمانی که سرمایه گذار به بازده نجومی انواع معاملات اعتباری و اهرمی فکر میکند، باید ریسک سنگین و چند برابری آن را نیز در نظر بگیرد.
- توصیه میشود سرمایهگذار آستانه تحمل افت سرمایه خود را در موقعیتهای معاملاتی به طور دقیق مشخص کند. در ارتباط ریسک و بازده چیست؟ صورت مواجهه با چند معامله زیانده که نسبت افت سرمایه به محدوده خطر رسید، لازم است سرمایه گذار فرآیند معاملاتی خود را بدون تعلل برای مدتی متوقف کند.
جمعبندی
یک سرمایه گذار پیش از ورود به بازار سرمایه باید مشخص کند که چه نوع معاملهگری است و چه سبک معاملاتی را در نظر دارد. بنا بر این موارد، یک استراتژی معاملاتی طراحی میشود که مدیریت سرمایه در بستر آن صورت میگیرد. در این استراتژی باید مشخص شود معامله در چه بازه زمانی انجام شود و گزینه سرمایه گذاری چه ویژگیها و جذابیتهایی داشته باشد. سرمایه گذاران حرفهای کاملا محتاط و ریسک گریز هستند و زمانی وارد یک معامله خواهند شد که ریسک آن درصد ناچیزی باشد.
همچنین برای ورود به معامله باید میزان سرمایه، نقاط ورود و خروج سرمایهگذاری و حد ضرر و حد سود تعیین شود که شما این موارد را بصورت اصولی و علمی در دوره تحلیل تکنیکال مقدماتی و دوره تحلیل تکنیکال پیشرفته بصورت حرفه ای فرا می گیرید. علاوه بر این، نظم مهمترین شاخص رفتاری یک معاملهگر است و باید بتواند سرمایه خود را مطابق با استراتژی طراحی شده مدیریت کند. در مدیریت سرمایه، هیچ استراتژی معاملاتی نتیجهبخش نخواهد بود، مگر اینکه سرمایه گذار به اصول و قوانین آن پایبند باشد.
مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه
در امور اقتصادی و کارهایی مانند خرید و فروش اوراق بهادار یا انجام سرمایه گذاری، معمولا درصدی ریسک وجود دارد. طبیعتا هیچ سرمایه گذاری علاقه ندارد که متحمل ریسک زیادی شود یا دچار ضرر و زیان گردد؛ از این رو باید به دنبال روشی بگردیم که میزان این گونه ریسکها را تا حد امکان کاهش داده و کمتر کند.
اگر در بازار بورس و اوراق بهادار مشغول به خدمت شوید، ممکن است گاهی مجبور شوید اوراق پر ریسک را خرید و فروش کنید. برای قیمتگذاری اوراق بهادار پر ریسک و تخمین زیان یا بازده، میتوانید از روشهای مختلفی استفاده کنید.
یکی از روشهای کاربردی و شناخته شده در این زمینه که به صورت گسترده مورد استفاده افراد زیادی قرار میگیرد، مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه است. CAPM در واقع مخفف Capital Asset Pricing Model است و در این مقاله قصد داریم با این روش قیمت گذاری بیشتر آشنا شویم و نکات مربوط به آن را مورد بررسی بیشتری قرار دهیم.
مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه چیست؟
همان طور که گفتیم CAPM در واقع مخفف Capital Asset Pricing Model است و از این مدل بیشتر برای قیمت گذاری ارتباط ریسک و بازده چیست؟ اوراق بهادار پر ریسک استفاده میشود. این مدل نخستین بار توسط شخصی به نام مارکویتز و در سال ۱۹۵۲ میلادی ابداع شد و سپس شخصی به نام ویلیام شارپ آن را توسعه داد و تکمیل کرد.
این مدل بازده مورد انتظار یک دارایی مانند اوراق بهادار را تعیین میکند و طبق آن بازده دارایی به عواملی بستگی دارد. در واقع این مدل برای مشخص کردن رابطه بین میزان ریسک و بازده مورد استفاده قرار میگیرد. منظور از میزان ریسک اختلاف بین بازده مورد انتظار و بازده واقعی به دست آمده است.
طبیعتا هر چقدر که میزان بازده مورد انتظار شما بیشتر باشد مجبور خواهید بود که ریسک بیشتری را تحمل کنید. پس اگر قدرت ریسک بالایی ندارید میزان انتظارات خود را بهتر است کاهش دهید.
سرمایه گذارانی که خواهان بازده بالاتری نسبت به بازده بازارهستند، باید ریسک بیشتری نسبت به ریسک سیستماتیک بازار تحمل کنند؛ در نتیجه این اشخاص بهتر است از مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه استفاده کنند.
مفهوم ریسک سیستماتیک بازار
به طور کلی ریسک کردن به معنی قدم گذاشتن در مسیری است که نمیتوان آن را کاملا پیش بینی کرد. ریسک و ریسک کردن به خصوص در زمینه بازار بورس و اوراق بهادار وجود دارد.
به ریسکی که بر کل بازار بورس و اوراق بهادار حاکم است و هیچ ربطی به شرکت یا سهام به خصوصی ندارد، ریسک سیستماتیک، ریسک بازار یا ریسک غیرقابلحذف میگویند. این ریسک بر کل بازار حاکم بوده و در اکثر مواقع غیر قابل پیشگیری است. علاوه بر این ریسک، هر شرکتی میتواند یک ریسک مختص به خود را نیز تجربه کند.
فرمول CAPM، محاسبه آن و ذکر یک مثال
در ادامه فرمول CAPM یا روش محاسبه قیمت گذاری داراییهای سرمایه را بیان کرده و برای درک بهتر آن یک مثال ذکر میکنیم:
_بازده مورد انتظار کل بازار )×ضریب بتای سهم a + نرخ بازده بدون ریسک = بازده مورد انتظار سهم a نرخ بازده بدون ریسک)
فرمول بالا را طی یک مثال توضیح میدهیم تا درک آن راحتتر شود: فرض کنید بازده اوراق قرضه دولتی ۲% میباشد و میانگین مازاد بازده سالیانه بازار سهام طی سالیان قبل ۷% است، اگر بتای سهم برابر ۱.۲ باشد ( یعنی میانگین بازدهی ۲/۱ برابر بازده بازار بوده است. ) بازده مورد انتظار برای این سهام فرضی از مدل CAPM به این صورت محاسبه خواهد شد:
(۷% ×۱٫۲ )+۲% =نرخ بازده مورد انتظار
مفهوم و محاسبه بتا در فرمول CAPM یا قیمت گذاری داراییها
متغیر بتا در فرمول CAPM یا قیمت گذاری داراییها در واقع تعیین میکند که قیمت یک سهم خاص با نوسانات کلی بازار چگونه تغییر خواهد کرد. در صورتی که تغییرات سهام یک شرکت کاملا با تغییرات بازار هماهنگ بوده و بر آن منطبق باشد میزان بتا را با عدد یک مشخص میکنیم.
برای درک مفهوم بتا باید گفت که یک بازه زمانی خاص مثلا یک ماه را در نظر میگیریم و در آن بازه زمانی خاص بازدهی روزانه یک سهم را با بازدهی روزانه بازار مقایسه میکنیم. در اصل مقدار بتا میزان پاداشی برای سرمایه گذاران را نشان میدهد که برای رسیدن به این پاداش ریسک اضافیتر از ریسک سیستماتیک را متحمل شدهاند.
سهامی که بتای بالاتری دارد در اکثر موارد بازدهی بالاتری را نیز خواهد داشت اما با این حال لازم است توجه کنید که در شرایط رکود و در طولانی مدت سهام با بتای بالا، عملکرد به مراتب بدتری خواهد داشت.
عوامل موثر بر بازده مورد انتظار برای یک دارایی
میزان بازدهی که یک سرمایه گذار از دارایی خود دارد، طبق مدل CAPM به عوامل زیر ربط دارد:
- در شرایط بدون ریسک و خطر ارزش زمانی پول چقدر است؟ بر اساس نرخ بازده بدون ریسک، میتوانید این مورد را محاسبه کنید. همان طور که از نام آن مشخص است این مورد هیچ ریسکی نداشته و بر اساس گذر زمان پاداش آن دریافت خواهد شد.
- پاداش پذیرش ریسک سیستماتیک: مفهوم ریسک سیستماتیک توضیح داده شد، این ریسک یعنی ریسکی که بر کل بازار حاکم است و غیر قابل اجتناب میباشد.
- میزان ریسک سیستماتیک: این عامل میزان ریسک سیستماتیک یک دارایی به خصوص را نسبت به ریسک سیستماتیک پرتفوی بازار نشان میدهد و از فرمول بالا ضریب بتای سهام آن را نشان میدهد.
مفروضات مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه
- بازده مورد انتظار در ریسکهای بازده مبنایی برای تصمیمات بعدی سرمایه گذار است.
- لازم است همه سرمایه گذاران در یک دوره زمانی همسان سرمایه گذاری کنند.
- لازم است سرمایه گذاران تصمیمات خود را بر اساس منطق بگیرند و حداق ریسک را در برنامه خود داشته باشند.
- حداقل اختلاف نظر بین سرمایه گذاران وجود داشته باشد و بازار کاملا به صورت رقابتی باشد.
- انتظارات تمامی افراد سرمایه گذار در مورد ریسک داراییها و بازده مورد انتظار آنها مشابه هم باشد.
- نرخ بازده مورد انتظار حمایت کنندگان مالی شرکت به علت شروع پروژههای جدید تغییر چندانی نداشته باشد.
- اندازه شرکت نسبت به اندازه پروژه مورد نظر سرمایه گذاران بزرگ و عظیم باشد.
بررسی مفروضات این مدل
- یکی از مفروضات این مدل این است که افق سرمایه گذاری یکسان در نظر گرفته میشود؛ یعنی طبق این فرض سرمایه گذاران باید سرمایه گذاری خود را در یک بازه زمانی یکسان انجام دهند مثلا این بازه زمانی برای تمامی سرمایه گذاران ۶ ماه یا ۱۲ ماه باشد؛ البته این فرض خیلی با واقعیتهای موجود در بازار هماهنگی و هم خوانی ندارد.
- از دیگر مفروضات این مدل این است که لازم است بازار سرمایه مورد نظر ما یک بازار کامل باشد. مفهوم این گفته آن است که تمامی اوراق بهادار در چنین بازاری به صورت کاملا صحیح ارزش گذاری شده باشند، چیزی تحت عنوان مالیات یا هزینه معاملات در میان نباشد، تمامی سرمایهگذاران به صورت آزادانه و کامل به اطلاعات موجود دسترسی داشته باشند و در نتیجه انتظارات همه آنها یکسان باشد، تعداد سرمایه گذاران در بازار بسیار زیاد باشد و همه آنها افرادی کاملا منطقی باشند که خرید و فروش آنها کاملا بر پایه منطق باشد و از اصول پیروی کند.
- همان طور که مشاهده میکنید مفروضات مدل CAPM یا قیمت گذاری داراییها، زیاد و غیر قابل دسترسی است. یعنی چنین مفروضاتی نیازمند یک شرایط ایدهآل و غیر واقعی است و همین موضوع را کارشناسان جزو مشکلات و نقایص این مدل به حساب میآورند.
چرا باید از مدل CAPM استفاده کنیم؟
اگر چه امروزه کارشناسان اعتقاد دارند که این مدل یک مدل کامل و بدون عیب و نقص نیست و در ضمن به عیوب و مشکلات آن اشاراتی نیز کردهاند؛ اما با این حال باز هم مشاهده میکنیم که این مدل توسط سرمایه گذاران به صورت گسترده مورد استفاده قرار میگیرد و همچنان محبوبی و کاربرد خود را از دست نداده است.
شاید بتوان گفت مهمترین دلیل این امر آن است که استفاده و کار کردن با مدل CAPM راحت است و نیز به سرمایه گذاران دید جامع و خوبی نسبت به اوراق بهادار یا وضعیت بازار بورس میدهد. سرمایه گذاران همیشه تمایل دارند آینده سهام و سرمایه خود را پیش بینی کنند تا متوجه شوند که آیا در مسیر درست گام برمیدارند یا خیر.
در اصل این اشخاص برای رسیدن به چنین هدفی و پیش بینی تقریبی آینده سهامشان میتوانند از مدل مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه استفاده کنند.
مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه چه مشکلاتی دارد؟
سوال مهمی که در این زمینه ممکن است به ذهن شما رسیده باشد این است که آیا مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه یک مدل مطمئن است و آیا نواقص و مشکلاتی دارد؟ در واقع این مدل مشکلات و عیوبی هم دارد اما با این حال در مجموع مدل خوبی برای قیمت گذاری داراییها به حساب میآید.
طی آزمایشهایی که در طول زمان روی این مدل انجام گرفته است، کارشناسان به این نتیجه دست یافتهاند که این مدل کاملا صحیح نیست و گاهی در نتایج حاصل از آن خطاهایی هم دیده میشود.
مثلا یکی از نقدهای وارد شده به این مدل در مورد متغیر بتا است. این متغیر تعیین میکند که با نوسانات سهام میزان ریسک چقدر است؛ اما کارشناسان اعتقاد دارند که دورهای که برای محاسبه نوسانات در نظر گرفته شده است نیست. همچنین گفته شده است که مفروضات این مدل زیاد بوده و فاصله آن با وضعیت بازار واقعی غیر قابل چشم پوشی است.
مزایا و نقاط مثبت مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری دارایی ها چیست؟
در حدود نیم قرن یا ۵۰ سال است که سرمایه گذاران در سراسر دنیا از مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری داراییها استفاده میکنند و اکثر آنها هم از آن رضایت دارند.
دلیل این امر میتواند این موضوع باشد که این مدل در کنار نواقص و مشکلاتی که دارد ( فرض کردن یک بازار ایدهآل و کامل و سایر مفروضات این مدل) نقاط مثبت و مزایایی نیز دارد که باعث شده است مورد استقبال افراد زیادی واقع شود. برخی از مزایا و نقاط مثبت مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری داراییها در ادامه آورده شده است:
- این مدل نسبت به سایر مدلها سختی زیادی ندارد و در نتیجه کار کردن با این مدل راحت است.
- در این مدل عملا ریسک غیر سیستماتیک بطور موثری از بین رفته است؛ زیرا در این روش فقط ریسک سیستماتیک را در نظر میگیرند.
- موضوعات مورد بحث در این مدل؛ یعنی ریسک سیستماتیک و رخ بازده مورد انتظار برای آزمایشات تجربی و انجام تحقیقات مناسب و کاربردی هستند.
- از آنجایی که این مدل سطح ریسک سیستماتیک یک شرکت خاص را با کل بازار سهام در نظر گرفته و میسنجد، روش بسیار خوب و کارآمدی نسبت به سایر مدلها ارائه میدهد.
- این مدل به سرمایه گذاران در بیشتر مواقع یک دید کلی و تقریبی از آینده سهامشان ارائه میدهد.
نظریه پولی اروینگ فیشر چیست؟
کمترین بازدهی که یک سرمایه گذار برای سرمایه گذاری خود در نظر دارد نرخ بهره بدون ریسک است. البته عملا چیزی به نام نرخ بهره بدون ریسک وجود ندارد؛ زیرا کمابیش در هر سرمایه گذاری، حتی اگر بسیار امن و مطمئن باشد، مقداری ریسک وجود دارد. هنگام محاسبات برای نرخ بهره بدون ریسک از نرخ بهره سهماهه اوراق خزانه آمریکا استفاده میشود.
همچنین بخوانید : قیمت گذاری چیست؟
حال کمترین نرخ بازدهی که از سرمایههای بدون ریسک دریافت میشود ﻧﺮخ ﺑﺎزده ﺑﺪون رﻳسک نام دارد. در عمل در یک دوره مشخص مقداری پول یا هزینه صرف فعالیتهای اقتصادی میشود که همان نرخ بازده بدون ریسک است. عامل موثر روی نرخ بازده بدون ریسک میزان تورم است و مقدار نرخ بازده بدون ریسک با تغییرات میزان تورم تغییر میکند.
مفهوم دیگر در این زمینه صرف ریسک بازار است که این مفهوم به اختلاف بین شاخص بازار و بازده بدون ریسک اطلاق میشود.
تفاوت بازار سرمایه در دنیای واقعی با بازار سرمایه در مدل CAPM چیست؟
اولین و بزرگترین تفاوتی که بین بازار سرمایه در مدل CAPM یا قیمت گذاری داراییها با بازار سرمایه واقعی وجود دارد، این است که یک بازار سرمایه واقعی بازاری کامل و ایدهآل نیست در حالی که مفروضات مدل CAPM یا قیمت گذاری داراییها بر اساس یک بازار کامل بیان میشوند.
مثلا در یک بازار واقعی برخی از اوراق بهدار اشتباه قیمت گذاری میشوند یا بازارهای واقعی کاملا توسعه یافته و با کارایی بسیار بالا نیستند.
اگرچه طبق نظر کارشناسان اقتصادی احتمال اینکه در یک بازار واقعی ارز و اوراق بهادار رابطهای خطی بین بازده مورد انتظار سرمایه گذاران و ریسک سیستماتیک یا ریسک کلی حاکم بر بازار وجود داشته باشد زیاد است؛ اما باز هم مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه، مدلی کاملا ایدهـآل است که معمولا فاصله قابل توجهی با واقعیت و بازارهای واقعی دارد.
مدل قیمت گذاری آربیتراژ و تفاوت آن با مدل CAPM
یکی از مدلهایی که برای ایجاد یک رابطه تعادلی بین ریسک و بازده و نیز قیمت گذاری داراییها مورد استفاده قرار میگیرد، مدل آربیتراژ است که کارشناسان مسائل اقتصادی برای آن مزیتهایی شمردهاند. در ادامه به بررسی برخی از تفاوت هایی که بین مدل قیمت گذاری آربیتراژ و مدل CAPM وجود دارد میپردازیم:
- این مدل نسبت به مدل CAPM مفروضات کمتری دارد و بیشتر به بازارهای سرمایه گذاری واقعی نزدیک است.
- پس مقایسه بازارهای مد نظر این مدل با بازارهای سرمایه گذاری واقعی کاری راحتتر و عملیتر است.
- این مدل از نظر کارشناسان این حوزه آزمون پذیری بیشتری دارد و همچنین از مقبولیت تجربی بیشتری نیز برخوردار است.
- یکی از مزایای این مدل این است که نتیجه آن به رفتار میانگین واریانس و نیز پرتفوی بازار متکی نیست.
- همچنین این مدل چند فاکتوری است؛ این در حالی است که مدل CAPM بر یک فاکتور تاکید داشت یا به عبارتی مدل CAPM مدلی تک فاکتوری است.
خلاصه مقاله و نتیجه گیری
افرادی که در بازارهایی مانند بازار بورس یا اوراق بهادار سرمایه گذاری میکنند، تمایل زیادی دارند که میزان ریسک سرمایه گذاری خود را مشخص کرده و به این ترتیب به سرمایه گذاری مطمئنتری دست پیدا کنند. مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه، روشی محبوب و پر کاربرد است که در حدود نیم قرن توسط سرمایه گذاران مختلف در سراسر دنیا استفاده میشود.
CAPM در واقع مخفف Capital Asset Pricing Model بوده و برای مشخص کردن رابطه بین میزان ریسک و بازده، توسط سرمایه گذاران مورد استفاده قرار میگیرد.
اگر چه کارشناسان عیوب و مشکلاتی برای این مدل در نظر گرفتهاند برای مثال مفروضات این روش را بیش از اندازه دانسته و بازار مورد استفاده در این مدل را با بازارهای واقعی بسیار متفاوت میدانند؛ اما باز هم با این حال این روش مزایایی دارد که باعث شده برای مدت طولانی همچنان مورد استفاده قرار بگیرد.
برای مثال کار کردن با این مدل به نسبت بسیاری از مدلهای دیگر راحت است و نیز این مدل میتواند یک دید کلی از آینده به سرمایه گذاران بدهد. در مدل CAPM یا مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه از مفاهیمی مانند نرخ بازده بدون ریسک و ریسک سیستماتیک استفاده میشود که توضیحات مربوط آن را در این مقاله بیان کردیم.
خط بازار سرمایه (CML) و فرمول محاسبه آن
خط بازار سرمایه(Capital Market Line)، یک خط بر روی نمودار است. این نمودار تمام ترکیب های محتمل یک سبد اوراق بهادار که شامل پرتفوی بازار و یک دارایی بدون ریسک است را نشان می دهد. پرتفوی بازار، یک سبد کاملا متنوع است که فقط دارای ریسک سیستماتیک می باشد و بازده مورد انتظار آن برابر با بازده مورد انتظار کل بازار است.
بطور کلی، نرخ بازده مورد انتظار یک پرتفوی(E(Rc)) می تواند از طریق فرمول زیر بدست آید.
در این فرمول، y، نسبت سرمایه گذاری در پرتفوی بازار، E(RM) بازده مورد انتظار پرتفوی بازار، (y-1) نسبت سرمایه گذاری در دارایی بدون ریسک و RF بازده بدون ریسک می باشد.
اگر نسبت سرمایه گذاری پرتفوی بازار در سبد سرمایه گذاری برابر 1 یا 100% باشد و در آن از اهرم استفاده نشده باشد، بازده این سبد می تواند مساوی یا کمتر از بازده بازار باشد. اما بازده یک سبد اهرمی می تواند بطور قابل توجهی بیشتر از بازده بازار باشد.
معادله خط بازار سرمایه (CML)
معادله خط بازار سرمایه بصورت زیر است.
در این فرمول، SDC نشاندهنده انحراف معیار بازدهی پرتفوی C و SDM انحراف معیار بازدهی بازار می باشد.
شیب خط بازار سرمایه، نسبت پاداش به نوسان(ریسک) می باشد که بصورت زیر محاسبه می شود.
در واقع فرمول بالا، نسبت شارپ مربوط به پرتفوی بازار را محاسبه می کند.
فرض کنید نرخ بازده بدون ریسک برابر با 5%، بازده مورد انتظار بازار برابر 20% و انحراف معیار پرتفوی بازار 10% است. بنابراین، معادله خط بازار(CML) بصورت زیر خواهد بود.
حال فرض کنید دو پرتفوی به شرح زیر داریم:
- پرتفوی بدون اهرم A، با انحراف معیار 5%
- پرتفوی اهرمی B، با انحراف معیار 15%
همانطور که در نمودار بالا مشاهده می شود، بازده مورد انتظار پرتفوی A برابر 12.5% و بازده مورد انتظار پرتفوی B برابر با 27.5% است.
محدودیت های خط بازار سرمایه (CML)
ایراد اصلی خط بازار سرمایه در شرایط واقعی این است که این روش بر اساس مفروضاتی مشابه با مفروضات مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای بنا شده است.
برخی از تناقضات این مفروضات با دنیای واقعی به شرح زیر می باشد.
1-در معاملات، کارمزد و مالیات وجود دارد که برای سرمایه گذاران مختلف می تواند بطور قابل توجهی متفاوت باشد.
2-فرض بر این است که هر سرمایه گذار می تواند به مقدار نامحدود با نرخ بدون ریسک قرض بگیرد و قرض بدهد. اما سرمایه گذاران در بازار واقعی به نرخی کمتر نرخ قرض گیری، قرض می دهند. این موضوع، خط CML را مانند تصویر زیر به دو بخش تقسیم می کند.
3-کارایی در بازارهای واقعی آنقدر قوی نیست که همه سرمایه گذاران بصورت یکسان به اطلاعات دسترسی داشته باشند.
4-همه سرمایه گذاران، منطقی و ریسک گریز نیستند.
5-انحراف معیار، تنها معیار ریسک نیست. بلکه در بازارهای واقعی، ریسک تورم، ریسک سرمایه گذاری مجدد، ریسک نرخ ارز و دیگر فاکتورها نیز وجود دارند.
6-در واقعیت، دارایی بدون ریسک وجود ندارد.
بنابراین، خط بازار سرمایه، یک ناحیه تقریبی است و نمی تواند یک خط دقیق باشد.
خط بازار سرمایه و مزر کارا
هماطور که قبلا نیز اشاره شد، خط بازار سرمایه، تمام ترکیب های محتمل پرتفولیو که شامل نسبتهای متفاوت بین دارایی بدون ریسک و پرتفوی بازار است را نشان می دهد. از سوی دیگر، مزر کارا نشاندهنده تمام ترکیب های محتمل پرتفوی های کارا است. اما این پرتفوی ها فقط شامل نسبتهای مختلف از دارایی های ریسکی می باشند و نه دارایی بدون ریسک.
نقطه تقاطع خط بازار سرمایه با منحنی مرز کارا، پرتفوی بازار یا پرتفوی مماس نامیده می شود. اگر یک سرمایه گذار، منطقی و ریسک گریز باشد تنها زمانی ریسک بالاتر را می پذیرد که بازدهی متناسب با آن افزایش یابد. از این نقطه نظر، پرتفوی مماس بعنوان کاراترین پرتفوی می باشد.
اگر این مطلب براتون مفید بود امتیاز بدین!
برای امتیاز روی ستاره ها کلیک کنید
امتیاز 4.3 / 5. تعداد آرا 22
شما اولین نفری هستید که به این پست امتیاز میدین!
استراتژی ریسک معکوس در معاملات باینری آپشن و سهام
اندیکاتور پارابولیک سار (Parabolic SAR) و نقاط ورود و خروج معامله
ساسان پرهون
کارشناسی حسابداری- دارای گواهینامه های حرفه ای سازمان بورس- پنج سال سابقه فعالیت در کارگزاری بورس با سمت معامله گر کالا و اوراق بهادار
دیدگاه شما